در سلسه مقالات قبلی کمی با برند سازی دیجیتالی آشنا شدیم. چیزی که امروز درباره آن صحبت می کنیم پاشنه آشیل بازاریابی دیجیتال است. سعی می کنم با باز کردن چند اصطلاح بسیار مهم که حاصل تجربیات شرکت پروکتل اند گمبل و گوگل می باشد این داستان را ادامه دهیم. می خواهم برای شما در مورد FMOT و مدل جدید گوگل از آن یعنی ZMOT بیشتر توضیح دهم. تاکنون متوجه شدیم که دیجیتال برندینگ مجموع تمامی تجربیات آنلاین شما میباشد و آن را مورد بحث قرار دادیم و کمی پیشتر اشاره کردیم که ادارهی موثر این امر، نیاز به فهم سفر کاربر دارد، بنابراین اجازه دهید جزییات بیشتری را در این مورد شرح دهیم و نگاهی به ابزارهایی داشته باشیم که میتواند در این زمینه به ما کمک کند و شاید باید بازاریابی چند کانالی را کمی بیشتر برای شما شرح دهم.
بازاریابی چندکانالی یعنی چه؟
ذات بازاریابی اینطور است که به طور کلی بازاریابی چیزی نیست که تنها باعث شود شما یک محصول را بخرید یا یک برند را انتخاب کنید. بلکه بازاریابی طیف وسیعی از فاکتورها است که باعث میشود شما یک برند را به برند دیگر ترجیح دهید، یک تولید کننده خاص را انتخاب یا محصول معینی را بخرید.
ما میتوانیم از تمامی انواع ابزارهای مشابه با بازاریابان سنتی برای کمک به موفقیت و نیز فهم این فرآیند خرید به همراه مدل سازی و ارزیابی آن، استفاده کنیم و این درست جایی ست که دیجیتال برندینگ بیشترین قدرت خودش را در آن نشان میدهد.
ما در بازاریابی آنلاین به داده های بیشتری دسترسی داریم و به نسبت قبل با توانایی بیشتری به ارزیابی فرآیند خرید کاربر میپردازیم و البته از نظر من، قطعهی گمشده در این پازل میتواند تعامل بین بازاریابی آفلاین و آنلاین باشد که بسیاری از متخصصین بازاریابی آفلاین آن را قبول دارند ولی متخصصین بازاریابی آنلاین اکثرا از آن بی بهره اند و با خشک فکری خاصی می گویند که بازاریابی آنلاین کفایت می کند.
بیشتر اوقات موبایل میتواند به عنوان پلی پوشاننده بین این دو عمل کند، ولی با این حال ما هنوز با بعضی مشکلات در این زمینه مواجه هستیم. به احتمال زیاد مسیری که در این رابطه (فرآیند خرید) طی میشود خطی (یک طرفه) نخواهد بود یعنی: کانال ها و انواع زیادی از محتوا باید چندین بار مورد بررسی و بازدید قرار گیرند و ما ممکن است به بعضی از مراحل در این سفر دید و اشراف کافی نداشته باشیم. البته عقیده من بر این است که دانش و آگاهی ما نسبت به سابق هر روز بیشتر می شود و با یک برنامه ریزی کوچک میتوانیم شکاف ها را بپوشانیم.
من در جلساتی که در آن فقط خیلی خشک همه چیز را می بینند و یا اینکه فقط به بازاریابی دیجیتال توجه کرده و دیگری را جدی نمی گیرند شرکت نمی کنم!
نمونه هایی از مسیر های خرید یا سفر کاربری در خرید های B2B و B2C
اجازه دهید نگاهی به دو سفر کاربری در جهان واقعی یعنی نوع B2B و B2C اندازیم، تمامی مسیر طی شده تا خرید را بررسی کنیم و در نظر بگیریم که چطور کانالهای مختلف با یکدیگر در این زمینه در تعامل و همکاری هستند. سفر کاربر در دنیای وب سفری بدون همراه است. آلیس در سرزمین عجایب را به یاد می آورید؟ کاربر دقیقا مثل آلیس در سرزمین عجایب بدون همراهی شما در حال گردش در وب است؛ از سوییی به سوی دیگر و از وب سایتی به وب سایت دیگر می رود و بدون اطمینان خاطر همه چیز را با سوظن بررسی می کند.
یک مثال B2B
من برای یک وب سایت تجارت الکترونیک باید یک سرویس هاستینگ جدید انتخاب می کردم. مسئولیت اعتبار و اعتماد سازی وب سایت بر عهدهی من است و قبلا تجربیات بدی در این رابطه داشته ام که باعث شده در نهایت منجر به از کار افتادن وب سایت شده و چیزی جز احساس خشم و خجالت برای من نداشته باشد. دلیل انجام این خرید ابتدا کاستن شدت ریسک است، ولی من باید مطمئن شوم که سرعت بارگذاری وب سایتم سریع خواهد بود. من نیاز به انعطاف پذیری و کارایی بالا دارم. این تصمیمی نیست که بدون داشتن آگاهی کامل بخواهم بگیرم و اینجا است که سفر کاربری من از چندین مرحله که شامل مراحل زیر میشود شروع می شود ولی چنین سفر کاربری حتما محدود به اینها نیست. تجربه بد قبلی من در شرکت های هاستینگ و شرکت های به نام ایران من را کمی به فرو انداخت .
- انجام تحقیقات فراوان درباره خدمات دهنده وب هاستینگ ها
- مطالعه مقالات نقد و بررسی در رابطه با خدمات دهنده گان هاستینگ در فروم های ایرانی
- ثبت نام برای دریافت خبرنامه های این سرویس دهندگان و بررسی ابعاد فکری و نظری ایشان (جالب بود که اکثر آنها چیزی به این نام نداشتند!)
- نظرخواهی از دوستان و کاربران در توییتر و لینکدین در رابطه با تجربیات آنها. من به راحتی نظرات منفی را از آن استخراج می کنم.
- تحقیق در مورد اینکه واقعا چه نوع هاستینگی نظرات و نیاز های من را برآورده می نماید.
- خواندن مقالاتی که در رابطه با تکونولوژی های پشت هاستینگ ها و کنترل پنل ها برای اینکه دانش اندکی در این مورد پیدا نموده و جلوی گنگی خودم در قابل صحبت های مدیران فنی را گرفته و با ذهنی باز انتخاب نمایم.
- ثبت نام برای دریافت خبرنامه از سایتهایی که به آموزش من بیشتر کمک کردهاند.
- صحبت با همکاران و دوستان مورد اعتماد
- دریافت پیشنهاد از خدمات دهندگانی که تابه حال اسم آنها را هم نشنیده ام ولی ظاهر جذابی دارند.
خوب اجازه دهید ببینیم چه چیزی در این فرآیند تصمیم گیری و تحقیق و بررسی مهم بوده است.
اولین چیزی که ذهن من را به خود مشغول می کرد، کاهش ریسک خرید بود. همچنین من باید در رابطه با موضوع مورد نظر اطلاعاتی کسب کنم. این سفر تقریبا به صورت کاملا آنلاین صورت گرفته، و فقط تبلیغ شفاهی و دهان به دهان از سوی دیگران در آن دخیل بود.
به نظر شما مطالب بالا چه نکاتی را در رابطه با دیجیتال برندینگ به ما میگویند؟
خوب، در نقطه شروع ارزش ما باید به صورت بسیار نزدیکی هم راستا با کاهش شدت ریسک، اعتماد و آموزش باشد. بنابراین یک خدمات دهنده خوب باید به دنبال اتخاذ استراتژی مناسب برای “بازاریابی ارزش پیشنهادی برند خود”، در راستای نیازهای کاربر باشد. به همین منظور باید محتوایی فراهم کند که چیزی فراتر از اینکه به من بگویدکه “چقدر خدمات آنها عالی است” و هیچگاه متمرکز بر بازاریابی محض نباشد و باید تلاش خود را برای آموزش من کرده و اعتماد سازی را:
این عناصر به همراه یکدیگر یک نمونه کلاسیک از نیاز به بازاریابی با محتوا را میرسانند.
من به نظرات کسانی که هیچ وقت ندیده ام در شبکه های اجتماعی اهمیت دادم و همچنین به تحقیقات آنلاین اعتماد کردم و این عناصر تصمیم من را تحت الشعاع خود قرار داده اند، بنابراین بسیار ضروری است که یک تجارت B2B به شیوهی موثری از شبکه های اجتماعی استفاده و آنها را در کنترل خود داشته باشد.
علاوه بر نیاز به انواع مختلف محتوا، من باید قادر به درک آن محتوا به نحوی که جواب سوالهای من را بدهد نیز باشم و البته باید گفت آنچه برای من یا مشتری مفید بوده است در طول زمان بسته به زمان و مکان فرق می کند. من نیاز به محتوایی دارم که همیشه پاسخ گوی نیازهای من باشد. هیچ بازاری برای هیچ لیدری تضمین نشده ! نوکیا را و ناپدید شدن آن را فراموش نکنید. فراموش نکنید که من نوظهور ها را هم چک کردم.
یک مثال B2C
من عضو باشگاه مشتریان یک وب سایت فروش بلیط هواپیما و رزرو آنلاین هتل هستم. یک پیامک به دست من رسید که می گفت امتیاز من به حدی رسیده که می توانم یک سفر رایگان داشته باشم. خوب چی از این بهتر؟ به هرحال من هم ایرانی هستم و از هر چیز مجانی استقبال می کنم!
بلافاصله نگاهی می کنم تا ببینم با امتیازهایی که بابت وفاداری به این سیستم رزرو آنلاین به دست آورده ام چه کار میتوانم بکنم، عملکرد این فرآیند چطور است و مقصد سفر من ممکن است کجا باشد. در این فرآیند علاوه بر اینکه نگاه کردن به لیست مقاصدی که میتوانم بروم به عنوان یک جایزه برای من در نظر گرفته شده است باید لذت بخش باشد، نحوهی تصمیم گیری هم باید لذت بخش باشد. اصلا سفر من برای لذت بوده، پس تا اینجا من نیاز به دو لذت داشتم:
- لذت انتخاب جایزه
- لذت خود جایزه
در زمان طی این فرآیند من یک سری مراحل را طی می کنم که شامل موارد زیر می شده ولی برای شما ممکن از از این بیشتر و کمتر باشد:
- تلاش برای وارد شدن به حسابم به صورت آنلاین تا ببینم چقدر امتیاز کسب کرده ام.
- درک فرآیند بکارگیری امتیازها برای رزرو پروازها.
- بررسی مقصد پروازها و به دست آوردن یک لیست از مقاصد موجود بدون داشتن مقصد خاصی در ذهن؛
- نگاهی به مقاصد، بررسی گزینههای مرتبط با تعطیلات و نگاهی به مناسب بودن برای انواع مختلف سفر (هیجانی، خانوادگی و غیره)
- بررسی بهترین راه استفاده از امتیازها از منظر با صرفه تر بودن و دیگر هزینههایی که شرکت رزرو هتل برای من لحاظ میکند.
به یاد داشته باشید که من گفتم این فرآیند باید جالب و مفرح باشد، خرید ها و انتخاب های B2C عموما با لذت خرید همراه است و در نتیجه قسمت زیادی از این تحقیق با یک گوشی موبایل زمانی که روی مبل لم داده ام انجام میشود (اگر نگوییم تمام آن). آماری که من به تازگی بدست آورده ام می گوید نزدیک به 30 درصد بازدیدهایی که از وب سایت های رزرو آنلاین هتل و هواپیما صورت می گیرد، توسط موبایل بوده است. ( البته آمار تکمیلی می گویند که بعد از بازدید با موبایل با یک دستکاه دسکتاپ رزرو کرده اند.)
من این مثال را نه تنها به خاطر اینکه واقعی است مطرح کردم، بلکه به خاطر اینکه در رابطه با وب سایت رزرواسیون خاصی که من انتخاب کرده بودم این امر تقریبا غیرممکن بود!
نکتهی کلیدی اینجا، درک انگیزه من و لذت بخش کردن فرآیند سفر من در این وب سایت است. اجازه دهید نگاهی به مسائلی داشته باشیم که سد راه من برای برآورده سازی پیش نیازهایم در طی این فرآیند قرار گرفت:
- وب سایت به نسخهی موبایل سایت با عملکرد محدودی ری دایرکت میشد!
- به آسانی امکان بازگشت به وب سایت اصلی وجود نداشت!
- وب سایت اصلی طوری طراحی نشده بود که روی دستگاههای مختلف و تلفن های همراه جواب دهد (رسپانسیو نبود)
- گزینه های جستجو سهولت کافی را نداشت.
- اطلاعات بیشتر یا مقالات خوبی در مورد مقاصد سفر پیشنهادی در دست نبود.
- به آسانی نمیشد در قسمتهای مختلف وب سایت به گردش پرداخت و از صفحهای به صفحهی دیگر رفت.
- در مورد گزینه های سفر، راهنمای مشخصی در رابطه با سفر خانوادگی وجود نداشت. جایزه های اینچنینی با خانواده دلنشین تر می شود.
تمامی این ها مشکلات و مسائل مربوط به تکنولوژی نیست.
اگر به این مسیر های عبور کاربری توجه میشد، به دنبال هر شرکت هواپیمایی یا تور مسافرتی که میگشتم باید آن شرکت فرصت این را پیدا میکرد که مرا با وب سایت خود درگیر سازد، برند خود را تحمیل کند و به من ایدهی استفاده از آنها را برای سفرهای آینده را بدهد. حداقل این موضوع، درگیری بیشتر من با برند ایشان بود.
حتی اگر این سفر کاربری به این ختم میشد که من پروازی را در وب سایت آنها رزرو نکنم، ولی آنها میتوانستند با ساده سازی این فرآیند وفاداری من به برندشان را بیشتر کنند و باعث شوند من برند آنها را به دیگران توصیه و پیشنهاد کنم.
این نکته که سیستم شما را فورا به سمت صفحهی رزرو هدایت نکند یک نکته مهم است و قلب این حرکت به شمار میرود، شاید بگویید خیر اینطور نیست ولی ممکن است من کل فرآیند رزرو را طی کنم ولی در مرحلهی آخر سیستم را رها می کنم. به نظر شما چرا؟ آیا احتمال دیگری هم وجود دارد؟
اینکه من فرآیند رو را رها کنم حتما این دلیل نیست که اشتباهی رخ داده است، بلکه میتواند به این معنی باشد که من از ابزار موجود استفاده کردم تا بجای رزرو، برنامه ریزی سفر آینده خود را با آژانس دوستم هماهنگ کنم، جایی که هیچ امکان رزرو آنلاینی ندارد، ولی ممکن است همین فرآیند را یک ماه بعد به هر علتی، مثلا نارضایتی از سیستم قبلی تکرار کنم و واقعا پروازی رزرو کنم. من باید قادر به درک این مسیر حرکت باشم و بازدید اولی که داشتم را به عنوان یک تجربه خوب در نظر بگیرم. این چیزی ست که ما بیشتر آن را بررسی میکنیم و در حقیقت ما میتوانیم این سناریوی به ظاهر پیچیده را در ابتدا به آسانی با استفاده از یک نرم افزار آنالیز بازدید کننده وب مثل گوگل آنالیزور و قسمت قیف های چند کانالی (multi-channel funnel) بازیده کننده حل کنیم.
کمی هم بازاریابی با محتوا (Content Marketing)
اغلب اوقات زمانی در رابطه با بازاریابی با محتوا صحبت میشود که ما نیم نگاهی به تجربهی کاربری و سئو داشته ایم. ولی در واقع این امر قسمت بسیار مهمی از ابزار ها و تکنیک های شما برای انجام دیجیتال برندینگ هم به شمار میرود و اگر من بگویم بدون سئو هم می توانم محتوا را پررنگ کنم بی راه نگفته ام (البته هیچگاه چنین کاری نمی کنم). اساسا باید بازاریابی با محتوا را با سفر کاربری در یک راستا قرار داد. به طور کلی، بازاریابی براساس محتوا در رابطه با فراهم سازی ارزشی فراتر از ارزش چیزی است که محصول شما عرضه میکند اگر ما به مثال انتخاب خدمات دهنده هاستینگ رجوع کنیم، نقطهی کانونی مفید برای بازاریابی براساس محتوا، آموزش کاربر در رابطه با تکنولوژی های وب هاستینگ بود. نمونه های بیشتر در جدول زیر ارائه شده است.
جدول: ایده هایی برای موضوعات بازاریابی براساس محتوا
بازاریابی با محتوا، ارزش ارائه شده و برند
بازاریابی با محتوای به ما اجازه میدهد تا با استفاده از انواع محتوا، ارزش ارائه شده مان را برای عرضهی خدمات، به صورت دیجیتال، تقویت کنیم. مهم تر از همه، ما فرصت این را داریم تا از تکنولوژی های دیجیتال به صورت خلاقانهای برای این ارائهی پیشنهاد استفاده کرده و تعامل با کاربر را به وجود آوریم.
جدول زیر ایده های ما را در رابطه با موضوعات بازاریابی با محتوا را نشان میدهد و نگاهی به این می اندازد که چطور آنها را میتوان به یک شیوه تعاملی به کار گرفت.
جدول موضوعات بازاریابی محتوایی و ایده های تعاملی
تمامی این ایده های ساده را میتوان به چیزی بسیار بهتر و محکم تر توسعه داد که به صورت تعاملی ارزش ارائه شده برند را بهتر تقویت کند و مهمتر این است که بدانیم که چطور این امر را میتوان برای سازمانهایی که دارای خدمات یا محصولات کاملا متفاوت هستند بکار بریم.
البته همیشه این را در نظر داشته باشید که خرید یک سرویس B2B به طور معمول، فرآیند خریدی ست که باید درگیری بیشتری در آن داشت. چیزی ست که شما باید در مورد آن با دقت فکر و قبل از خرید کمی تحقیق کنید. ولی خرید شیرینی از قنادی، خریدی ست که شما بسیار کم درگیر آن میشوید، بعید است که قبل از خرید بسته های شکلات شما آنلاین شوید و آنها را با هم مقایسه کنید! ولی فراموش نکنید که همیشه و در هر دو مورد استفاده از خدمات آنلاین، بازاریابی محتوا میتواند به تقویت ارزش ارائه شده برند و موضع یابی برند در هر دو مورد کمک کند. پس باز هم محتوا جزء لاینفک این مسیر است. بعدها بسیار بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
مراحل سفر کاربر
بر خلاف ما در ایران، گوگل زمان زیادی را صرف بررسی سفر کاربر در زمان تصمیم به خرید و سعی در درک مراحل گوناگون آن کرده است که نتیجه آن تولید بخش نرم افزار آنالیزور بسیار معروف ایشان بوده است. اکثر تحقیقات منتشر شده توسط گوگل با این نتیجه گیری تمام میشود که چطور محصولات آنها میتوانند نیازهای مشخص شده در تحقیق را برآورده سازند. از مسیر اصلی خارج نشویم، داشتیم در مورد یک سفر کاربری یک کاربر موبایل صحبت می کردیم. چیزهایی هست که حتما باید بدانید. اینجا مجبورم ابتدا چند اصطلاح بازاریابی که در آینده زیاد از آن استفاده خواهیم کرد را برای شما باز کنم. می خواهیم به چیزی برسیم به نام ZMOT که متاسفانه این اصطلاحات معادل فارسی ندارند.
پیش نیاز : لحظهی صفر خرید یا FMOT چیست؟
moment of truth (لحظه واقعي و سرنوشت ساز) یک اصطلاح و ريشه آن اسپانيايي است و از گاو بازي گرفته شده است و يك مفهوم و يك فرآيند جديد براي خشنودي مشتريان قبل از خريد تا پس از مصرف مي باشد. بررسي لحظات حساس در اين فرآيند كه مي تواند نظر مشتريان را به كلي تغيير دهد بحث اصلی این موضوع را تشکیل می دهد و اصطلاحات بسیار زیادی در این مورد وجود دارد و تلاش می کنیم کمی از این اصطلاحات را برای شما باز کنیم تا در آینده بتوانیم بیشتر در این مورد بحث و از آن در مطالب خود استفاده نماییم.
به سال 2005 باز می گردیم، زمانی که شرکت Procter & Gamble مقاله ای را منتشر کردند که در آن مفهومی که آن را “لحظهی اولیه حقیقت یا لحظه خرید” (FMOT) نامیدند مورد بررسی قرار گرفت. مجبورم برای وضوح متن انگلیسی زیر را برای معادل سازی برای شما مطرح نمایم.
FMOT stands for First Moment of Truth. This is when consumers are standing in front of the product, actually looking at it. I suggest you pay close attention to Zero Moment of Truth: when customers are doing their research
این لحظه ای است که کاربر برای اولین بار مثلا در یک شلف مقابل کالا قرار می گیرد و به آن نگاه می کند.
من عاشق P&G هستم و شاید درصد قابل قبولی از علم روز بازاریابی دنیا مدیون این شرکت بزرگ است. FMOT وMOT به صورت باورنکردنی در رسانه ها و محافل علمی بازاریابی امریکا و دنیا تاثیر گذاشت و این مفهوم توسط این شرکت جاودانه شد.
تفکر FMOT این بود که یک نوع فشار تبلیغاتی اولیه وجود داشته که مصرف کننده در معرض آن قرار میگیرد (که در مدل هایی که ما بررسی خواهیم کرد قسمت “محرک” سفر نامیده میشود)، اما در واقع بیشتر فرآیند تصمیم گیری تحت تاثیر لحظه کوتاهی است که مصرف کننده در سوپرمارکت جلوی طبقات اجناس قرار خواهد گرفت، (به یاد داشته باشید که این مدل در ابتدا بر روی چیزی هدف گذاری شده بود که ما آن را کالاهای CPG یا کالاهایی که سریع مصرف میشوند یا (FMCG) می نامیم، بنابراین این مقوله نگاهی به مجموعه خاصی از سفرهای بالقوه کاربر داشته است).
آنها سپس مطرح کردند که یک “لحظهی ثانویه خرید” (SMOT) یا لحظه مصرف هم وجود دارد که زمانی ست که مشتری محصول را میخرد، آن را به خانه برده و مصرف میکند و در رابطه با آن نظری میدهد. این سه مرحله یعنی فشار تبلیغاتی، SMOT و FMOT تفکر سنتی در رابطه با اینکه چطور در مورد کمپین های بازاریابی باید فکر کرد را تشکیل می دهد. از این اصطلاحات در اینده بیشتر استفاده می شود و پیشنهاد می کنم آنها را به یاد داشته باشید تا به ZMOT و محصول تفکر گوگلی برسیم.
ZMOT یا لحظهی صفر خرید!
چیزی حدود 6 سال بعد گوگل به این نتیجه رسید که تاریخ مصرف این مدل گذشته و آنها بخشی جدید یا مفهومی جدید را در قالب یک تغییر بارز به آن اضافه کردند یعنی :
لحظهی صفر خرید (ZMOT).
این مرحله ای ست که بین محرک و یا همان فشار تبلیغاتی و FMOT قرار میگیرد. زمانی ست که ما تحقیقاتمان را انجام میدهیم، دانش خود را بالا برده و محصولات و خدمات متفاوت را با هم مقایسه میکنیم. این همان چیزی است که دیجیتال برندینگ بیشتری تلاش را در پرکردن آن می کند. گوگل اینطور می گوید:
از یک نظر، این چیز جدیدی نیست، همانطور که ما همیشه توصیه شفاهی (تبلیغ دهان به دهان) را داشتهایم و نظر دوستان مورد اعتماد، همکاران و کسانی که آنها را دوست داریم را در خرید ها استفاده می کنیم. پس این همان ماهیت تغییر شکل یافته قدیمی است. دوباره می گویم:
این زمانی است بین اینکه ما تبلیغات را دیده ایم و بعد قصد خرید کرده ایم.
چیزی که گوگل در این مدل پیشنهاد داده است این است که اینترنت رفتار کاملا متفاوتی را برای مصرف کنندگان بوجود آورده است. آنها سپس با انجام یک سری تحقیق در مورد اینکه افراد به چه میزان قبل از خرید انواع محصولات مختلف تحقیق میکنند و چقدر زمان صرف انجام آن می کنند، سعی در اثبات این امر کردند.
نتیجه کلی که در محافل بازاریابی گرفته شد این بود که حالا ZMOT قوی ترین مدل 4 مرحله ای بازاریابی امروزی بود
محدودیتهای “لحظهی صفر خرید”
مدل واقعی ZMOT را میتوان در هرجایی که شکلی از تحقیقات قبل از خرید به صورت آنلاین صورت می پذیرد به کار برد و به شکل خوبی پیاده کرد. این امر میتواند یک چرخهی خرید نسبتا طولانی و پیچیده نظیر خرید یک ماشین یا یک تلفن همراه حرفه ای یا یک سرویس B2B یا چیزی با چرخه خرید کوتاه مدت تر نظیر مقایسه بررسیهایی که به صورت آنلاین در کامنت های نت برگ در یک رستوران می بینیم را شامل شود. اگرچه مثال ها در رابطه با محصولاتی نظیر شویندهها یا نان خوب جواب نمیدهد و در اکثر موارد قبل از خرید، ما برای تحقیق در رابطه یک نان آنلاین نمیشویم.
اگر ما تفکر ZMOT را توسعه دهیم تا انواع تجربیات تعاملی را که ما قبل تر در این بخش مورد بحث قرار دادیم در برگیرد باز هم تعاملات در شبکه های در این مورد تاثیر خواهد داشت.
حلقهی بازخورد ها و نظردیگران
این مدل نه تنها به خاطر این جالب است که بررسی میکند چطور اینترنت رفتار خرید ما را تغییر داده است ، بلکه همچنین یک رابطه نزدیکتر را بین ZMOT، زمانی که در آن موقع ما در حال تحقیق به صورت آنلاین هستیم، و SMOT ما، زمانی که ما یک محصول را سرویس را تجربه کردهایم، نشان میدهد.
انتشار مقالات نقد و بررسی به نسبت سابق بسیار ساده تر است و ما بسیار راحت تر می توانیم مقالات نقد و بررسی را در وب سایت ها قرار دهیم.
این چرخهی بازخوردی میتواند بی نهایت قوی باشد. به عنوان مثال، به شکل اساسی صنعت توریسم و گردشگری را تغییر داده است به طوری که نزدیک به 40 درصد مصرف کنندگان قبل از رزرو به صورت آنلاین دیدگاه های مثبت و منفی مردم را مطالعه نموده و با دوستان خود مشورت میکنند. (World Travel Market, Jan 2013).
این امر میتواند یک نعمت برای شرکت خوب و یک آفت بزرگ برای یک تجارت ضعیف باشد. اخیرا یک گروه هتل داری بزرگ ایران با من جلسه ای داشتند و موضوع چیزی جز این نبود که :
چطور نظرات منفی در مورد هتل هایمان را در شبکه های اجتماعی رسد و مهار کنیم!
والبته جوابی که آنها صمیمانه بعد از مقاومتهای اولیه پذیرفتند این بود که نیاز به این دارند که هتل های خود را اصلاح و بهتر کنند.
ترسیم سفر کاربر
حالا فکر می کنم من و شما میتوانیم شروع به درک این موضوع کنیم که چطور میتوانیم مراحل سفر کاربر را در نظر بگیریم و برای آن یک برنامه داشته باشیم. چیزی که باید در رابطه با آن نیز شروع به فکر کردن کنیم این است که چطور میتوانیم از کانالهای دیجیتالی متفاوت استفادهی شایستهای برای به دست آوردن اهدافمان داشته باشیم.
در بخش های آتی ما نگاهی به جنبههای عملی هرکدام از این کانالهای دیجیتال میاندازیم و در یعدها ما یک فرآیند گام به گام را برای توسعه دیجیتال برندینگ مان میسازیم و نگاهی به نحوه ارزیابی و اندازه گیری آن میاندازیم. اگرچه، قبل از آنکه به آنجا برسیم بگذارید نگاهی سریع به جنبههای عملی هرکدام از مراحل سفر کاربر بندازیم و ببینیم چطور کانالهای متفاوت را میتوان به صورت موثر به کار برد.
ترسیم سفر مشتری به سمت خرید آنلاین توسط گوگل
گوگل طیف وسیعی از ابزار فوق العاده و رایگانی را ارائه میدهد که بعضی از آنها را در بخش های آینده مورد بررسی قرار خواهند گرفت. صد البته نباید فراموش کرد که مطمئن ترین ابزار در نزد ما بررسی سفر کاربر به سکت خرید آنلاین می باشد. این ابزار براساس مدلی ست که فرآیند خرید را به 4 مرحله کلیدی تقسیم میکند یعنی: آگاهی (آگاهی به معنی اطلاع داشتن از وجود یک کالا یا سرویس)، درنظرگیری، علاقه و تصمیم. این مدل به این موضوع نگاهی می اندازد که چطور کانال های متفاوت در مراحل فرآیند خرید تاثیر می گذارند. این مدل در مناطق جغرافیایی مختلف متفاوت است و این نمونه به نقل از گوگل برای بریتانیا در سال 2014 تعریف شده است.
از چیزی که در مثال بالادیدیم می توان چنین برداشت کرد که رسانه های اجتماعی بهترین ابزار در تجارت های B2B برای ایجاد آگاهی از برند هستند در حالیکه جستجو طبیعی (organic search) و تبلیغات در گوگل (paid search) قبل از اینکه خرید صورت گیرد محتمل ترین ابزار استفاده شده هستند. در این تحقیق و با این تفکر می توان گفت رسانهی اجتماعی به عنوان یک بخش آگاهی ساز از حضور شما در بازار بسیار مثر است و با روش های مختلف استفاده از آن می توانیم برای کاربر تفکر ها و برداشت ها مختلفی از برندمان را ایجاد نماییم.
اهداف و تبدیلها (Target & Conversion)
در انتها، ارزش دارد که کمی اصطلاح شناسی را که در سراسر این مجموعه مقالات مهم خواهد بود را ادامه دهیم:
یک هدف چیزی ست که ما میخواهیم مخاطب هدفمان، به طور کلی در وب سایت مان، به آن دست یابد. این امر میتواند خرید چیزی یا پر کردن یک فرمی، دانلود چیزی یا فقط بازدید از یک صفحهی خاص باشد، در حالیکه تبدیل به معنی کامل سازی یک هدف است.
با ارتباط این فعالیتها به شبکه اجتماعی و فعالیت های کانالهای دیجیتالی دیگر، ما میتوانیم شروع به درک این کنیم که چطور این فعالیتها در رسیدن به اهداف آنلاین ما سهیم هستند.
دیجیتال مارکتینگ چیزی نیست که بسیار ساده و در حد تولید محتوای خوب و تبلیغات کلیکی در مورد آن صحبت کرد. فرآیندی پایدار است و تلاش می کنم در آینده باز هم این فرآیند بزرگ را برای شما بازتر کنم و شما را بیشتر با این مقوله در ارتباط قرار دهم.
ZMOT و FMOT چیز هایی هستند که در آینده و در وب برندینگ در مورد آنها زیاد می شنوید.
منابع : مقالات منتشر شده از گوگل + کتاب رفتار مصرف کننده – نویسنده دل هاوکینز و چند تجربه کوچک از من
3 پاسخ
سلام
ممنون که وقت گذاشتید و این مطلب بلند رو تهیه کردید ولی به نظرم اینکه با یک ترجمه ی ضعیف چند نکته ی خوب رو کنار هم بچینیم اسمش نوشتن مقاله نیست.
به علت همخوان و سازگار نبودن ادبیات متن نهایتاً من نتونستم چیز زیادی از مقاله دریافت کنم و فکر میکنم شما اصلاً هدفتون از نگارش این مقاله چنین چیزی نبوده باشه!
نکته دیگه هم اینکه . . .
حمید عزیز
ممنون از انتقاد شما.
تلاش ما در این یادداشت فقط معرفی چند اصطلاح در دیجیتال مارکتینگ بود که معادل فارسی از این اصطلاحات وجود ندارد.
من از اینکه در معادل سازی برای شما موفق نبودیم عذر خواهی می کنم و امیدوارم در آینده بهتر بتوانیم در این امر موفق شویم
خیلی محتوا خوب و عالی ولی لطفا وقت بیشتر برای املا صحیح کلمات بگذارید با تشکر از مطالب خوبتون