در قسمت قبلی سعی کردم دورنمایی از برند سازی دیجیتال را برای شما تشریح کنم و در این قسمت سعی دارم کمی جلوتر رفته و بعد از چند تعریف سری به شبکه های اجتماعی بزنیم و آن را بررسی نماییم. اگر برای بار اول است که سلسله مقالات دیجیتال برندینگ من را می خوانید پیشنهاد می کنم از اول شروع کنید.
معنای واقعی وب برندینگ یا دیجیتال برندینگ چیست؟
اگر دیدگاهی سنتی به موارد مرتبط با برندینگ داشته باشیم باید بگوییم که یک برند عبارت است از: “نام، شعار، طراحی، نماد یا هر گونه ویژگی دیگری که به شیوهای متفاوت اجناس یا خدمات یک فروشنده را از فروشندههای دیگر متمایز میکند (دیکشنری انجمن بازاریابی آمریکا). در حقیقت، کلمهی برند، از یک کلمهی قدیمی اسکاندیناویایی به اسم brandr مشتق شده است که معنی آن “داغ کردن” است و در رابطه با علامت گذاری احشام، با داغ کردن آنها استفاده می شده است.
در طول سالهای متوالی تفکرات قبلیای که از برندینگ وجود داشتهاند، به نحوی توسعه یافته است که طیف وسیع تری از جنبههای مختلف این موضوع را در بر می گیرد. در کنار این تفکرِ که هویت بصری محور اصلی آن را تشکیل می دهد، ما اندیشهها، احساسات، دیدگاهها، تصاویر، تجربیات، اعتقادات، روشهای برخورد و موارد بسیار دیگری را در نظر می گیریم که با یک برند در ارتباط هستند. این مجموعه (اندیشهها، احساسات، دیدگاهها و….) “تصویر برند” ما را تشکیل میدهند و همچنین ما میتوانیم تجربه ای که در رابطه با یک برند کسب میکنیم را به عنوان “تجربه برند” مان بنامیم. یا اگر بخواهم خیلی راحت تر بگویم اینطور تعریف می کنم.
یک برند “شخصیت” چیزی است.
دنیای دیجیتال چطور باعث تغییر برندینگ شده است
اگر احساس شما نسبت به فرد یا افرادی، تنها بر اساس شنیده های شما شکل گرفته باشد، احتمال موفقیت شما در شناخت ایشان بسیار کم است. همچنین ممکن است در رابطه با شخصیتی که ما برای خودمان از ایشان ساخته ایم، مشکلاتی داشته باشیم. سپس شروع به پرسیدن سوالاتی در رابطه با انگیزهای می کنیم که در پشت گفته های آنها در رابطه با خودشان وجود دارد. دقیقا همین موضوع در رابطه با برندینگ تجاری وجود دارد و عینا که از کانالهای رسانه ای یا کانال های انتقال پیام نظیر تلویزیون استفاده میشود. ولی از برندهایی که در تلویزیون مطرح می شوند نمی توانیم پیزی بپرسیم.
یک شخصیت شکل میگیرد و سپس به ما گفته میشود آن شخصیت چیست.
در این رسانه های یک سویه ما نه میتوانیم بحثی کنیم، نه درگیر شویم و نه درک درستی از شخصیت واقعی برند داشته باشیم.
رسانه دیجیتالی امروز به این معنی ست که دیگر گفتگو ها ( بین مصرف کننده و برند) یک طرفه نیست و می تواند برندسازی با رسانه های یک سویه را به چالش بکشد و تصویر واقعی تری از برند را ایجاد کند. من میتوانم یک برند شکل گرفته از این راه را به خوبی بررسی و حقیقت وجودی آن را درک کنم. این امر میتواند برای بسیاری از برندهای سنتی ترسناک و برای بسیاری یک فرصت فوق العاده باشد. ولی آیا می دانید برند دموکراسی دارد؟
دموکراسی برند
من اولین بار بادیدن سخنرانی آقای جوناتان مک دونالد در یوتوب بود که با ایدهی دموکراسی برند آشنا شدم. دموکراسی برند عبارت است از این ایده که برند شما چیزی که شما میگویید نیست، بلکه ترجیحا مجموع چیزهایی ست که مردم و مصرف کنندگان هر دو در رابطه با آن برند میگوید. این امر نه تنها برای ما، که برندهایمان را مدیریت میکنیم دارای مفهوم وسیعی است، همچنین نشان می دهد ما در رابطه با طبیعت سازمانهایمان چه تغییراتی باید انجام دهیم.
دوره، دوره رسانه هایی است که به عنوان تریبون استفاده می شوند.
اگر برند شخصیت “چیز یا موجودیتی” است، پس رسانهی دیجیتال به ما این توانایی و فرصت را میدهد که شخصیت “حقیقی” آن چیز یا موجود را درک کنیم. این درک سپس میتواند فرصتی در اختیار ما قرار دهد تا بواسطهی آن به تصمیم گیریهای ما کمک شود. از دیدگاه مشتری، دنیای دیجیتال و رسانه های دیجیتالی یک فرصت فوق العاده است. به عنوان مثال، به جای اینکه به دنبال تماس تلفنی با مرکز پشتیبانی به مدت ده دقیقه پشت خط بمانم و جز تحمل کردن صدایی که می گوید: ” شما نفر بیست و پنجم در صف انتظار هستید.” ، گزینههای اندک و کمی پیش رو داشته باشم، می توانم مستقیما به یکی از کانالهای رسانهی اجتماعی مراجعه و خشم و نارضایتی خود را از این طریق بسیار شفاف و گویا بیان نمایم. حالا من یک سکوی جهانی در اختیار دارم که از آنجا به تمامی مشتریهای بالقوهی دیگری که آن بیرون هستند، دسترسی داشته و میتوانم به شیوهای عالی یک برند را تحت تاثیر قرار دهم و بازخورد منفی و نارضایتی خود را به جای اینکه در گوش اپراتوری که یک گوشش در و یک گوشش دروازه است، در یک شبکه اجتماعی برای هزاران نفر ارسال نمایم.
این امکان تا پیش از ظهور عصر دیجیتال امکانپذیر نبود(یا حداقل، بی نهایت مشکل بود). شکایت بسیار گویا و مشخص من سپس تبدیل به دیدگاه سایرین نسبت به آن برند (منصفانه یا غیرمنصفانه) میشود و ناگهان سالها تلاش برای ساخت یک برند میتواند بسیار سریع آشفته شود.
من از این فرآیند یک نتیجه بزرگ می گیرم:
از یک نقطه نظر ساده تر هم میتوان به این توانایی درگیر شدن با برند و تحقیق در رابطه با یک برند نگاه کرد. شاید من به دنبال تحقیق در رابطه با خرید یک ماشین یا یک سرویس B2B باشم. امروزه من میتوانم تحقیقات زیادی انجام دهم و قبل از اینکه با فروشنده ماشین یا نمایندگی های شرکت سازنده صحبت کنم، سری به وب برنم. زمانی که من این گام نهایی را برمی دارم (صحبت با فروشنده یا نمایندگی) سطح آگاهیام بسیار بیشتر شده است و قبل از اینکه مستقیما با آنها درگیر شوم دید عمیقی نسبت به آن برند به دست آورده ام. در حقیقت، من براساس اطلاعاتی که از منابع مختلف به صورت آنلاین به دست میآورم ممکن است حتی تصمیم بگیرم برندهای خاصی را حذف کنم!
این اطلاعات میتواند در یک وب سایت دیگر (جدا از وب سایتهای مرتبط با خود برند) به شکل یک مقالهی نقد و بررسی یا نظر فردی باشد که هرگز من او را ندیده ام، و من ممکن است تصمیم خود را براساس آنها، نه چیزی که خود آن برند میگوید، بگیرم. شما در اطراف خود تاثیرات چنین بازخوردهایی را هر روز می بینید.
درک مشتری از برند ( Brand perception )
من کلمه “ایران خودرو” را در آپارات سرچ کردم – پیشنهاد می کنم که این موضوع را شما نیز پیگیری کنید.
ایران خودرو، بزرگترین تولید کننده خودرو در ایران است. با جستجو در رابطه با نام برند آنها من به طیف جالبی از ویدیو ها برخوردم که میتوانند بر درک من از آن برند تاثیر بگذارند و احتمال خرید محصولی از آنها یا استفاده از خدماتی که ارائه میدهند را تحت تاثیر خود قرار دهد.
اولین ویدئو این عنوان را داشت : “معجون خودرویی ایران خودرو با قیمت طراحی ۵۲ میلیاردتومن! ”
دومین ویدئو چنین بود : “دعوا در شورای شهر”
سومین ویدئو : “بی ادبی مدیرعامل ایران خودرو وسایپا به مردم ایران”
چهارم : “اعتراض به ایران خودرو”
پنجم : “بستن ۲الاغ به ۴۰۵ جهت اعتراض به ایران خودرو”
ششم : “غالب کردن ماشین دست دوم بجای نو در ایران خودرو”
و همینطور ادامه داشت!
و البته اینها بازخوردهای این برند است در زمان بحران بودند!
عدم مدیریت شبکه های اجتماعی و ضعف روابط عمومی این سازمان بسیار مشهود بود و مشتری چه برداشت می کند؟
این بازخوردها و این فیلم ها بدون حضور ایران خودرو در حال انتشار هستند! شخصیت این برند را چگونه دیدید؟ دموکراسی حتما جایگاه این برند را پایین خواهد کشید.
عدم موفقیت در رسانهی اجتماعی
این محیط سریعا در حال تغییر است و سرعت آهستهی سازش شرکتهای تجاری با آن منجر به ایجاد داستانهای فاجعه آوری نظیر داستان ایران خودرو در رسانه های اجتماعی میشود که ما هر روز در اینترنت شاهد آنها هستیم. بعضی از این داستانها بعدا برای دیدن آن چه ما میتوانیم از آنها بیاموزیم، ذکر میشوند، ولی آنها به طور کلی دارای یک سری ویژگیهای مشترک با هم هستند و می توان برداشت بزرگی در ایرن رابطه کرد:
موضوع مشترک دیگر، عدم فهم نقش تغییریافتهی برند در این گفتگوی دو طرفه است. تمامی این موضوعات در آینده و زمانی که ما نگاهی به رسانهی اجتماعی می اندازیم، بررسی خواهند شد. در این قسمت فقط دوست داشتم قسمت بسیار کوچکی از این فرآیند را برای شما مثال بزنم.
شاخص های سنتی برند
به طور سنتی، ارزیابی یک برند با پرسش نامه ها و سئوالات مستقیم صورت میگیرد و سپس قضاوتهای افراد در رابطه با آن برند مورد سنجش قرار میگیرد، و همچنین بررسی می شود که تفکر فرد یا تفکر مورد پرسش چه تاثیری بر روی فروش بالقوه آن برند خواهد گذاشت.
به شیوههای متفاوتی میتوان به این مقوله نگاه کرد، ولی به طور کلی باید از مخاطبین خود در رابطه با برخوردهای آنها قبل و بعد از کمپین های تبلیغاتی، روابط عمومی و بازاریابی به طور عموم، یک ارزیابی نمونه انجام داد. در این ارزیابی طیفی از سوالات براساس شیوه های متفاوت زیادی پرسیده میشود، ولی به طور کلی ما به دنبال یافتن جواب هایی برای سوال های زیر هستیم:
- آیا شما اطلاعاتی از این برند دارید؟ آیا آن را می شناسید؟
- آیا این برند را دوست دارید؟
- آیا قصد خرید از این برند را دارید؟
- اگر آن را خریداری کردهاید، مایل به خرید مجدد هستید؟
ما اینطور فرض میکنیم که اگر افرادی بیشتری را بتوانیم پیدا کنیم که جواب مثبت به این سوال ها میدهند، احتمال فروش بیشتری هم خواهیم داشت.
این امر زمانی که به شکل یک روش جامع در آید، میتواند یک فرآیند بسیار معتبر و مفید باشد، و ما در آینده بیشتر به این امر میپردازیم.
برند برایندی از تمامی تجربیات است
دیجیتال برندینگ شخصیت ایجاد شدهی یک سازمان، خدمات یا محصول بواسطهی مجموع تمامی تجریباتی ست که یک فرد با آن برند و تحت تاثیر دنیای دیجیتال و رسانه های دیجیتال دارد. این امر میتواند شامل چیزهایی نظیر هویت بصری باشد ولی، امروزه شامل نقاط تماس (touch point ) بسیار مهم تر و قدرتمند تری از آن نیز می شود. این نقاط تماس می توانند تعاملهای صورت گرفته در رسانهی اجتماعی و مقالات نقد و بررسی و ده ها راهکار دیگر باشند. لوگوی شما ممکن است فاکتور شناساننده شما باشد ولی تجربه نهایی در برخورد با برند شماست که من و دیگران را راغب به ادامه تماس با این برند یا قطع مشارکت می کند.
مشخص کردن نقاط تماس
اگر ما دیجیتال برندینگ را مجموع تمامی تجربیاتی که یک فرد با یک برند دارد تعریف کنیم، به نظر میرسد استفاده از اصطلاح “نقطهی تماس” برای اشاره به یکی از این تجربیات درست باشد (همانطور که ما همین کار را انجام دادیم). اگرچه ما باید با دقت یک نقطهی تماس را تعریف کنیم ولی یک نقطهی تماس گاهی اوقات در قالب یک نوع درگیری با برند یا تجربه بدست آمده از کانالهای بازاریابی ایجاد شده توسط آن تعریف میشود. یک نقطه تماس را میتوان شامل هرچیزی دانست، از بستهبندی کالا گرفته تا تماس های تلفنی و اپراتور چت وب سایت.
امروز ما چیزی فرای این تجربیات کنترل شده توسط مدیر برندمان مواجه هستیم. شما گاها نقاط تماس غیر قابل کنترل دارید، مثلا استفاده ازرسانهی اجتماعی برای توصیهی برند از سوی یک مشتری به مشتری دیگر. دنیای دیجیتال و نقاط تماس آن بسیار بزرگتر از چیزی هستند که فکر می کنیم. بسیاری از اوقات این نوع نقاط تماس اصلا با حضور شما همراه نیستند، به عنوان مثال زمانی که یک مصرف کننده، یک مقاله نقد کالای دیجیتال را مطالعه میکند. با اینحال این امر هنوز یک نقطه تماس و یقینا یکی از مهم ترین نقاط تماس در بین تمامی آنهابه شمار میرود.
دیدگاههای یک استاد: آلیستر فراست
دوست دارم صحبت را با یک نوشته جالب از آلیستر فراست به عنوان یکی از کسانی همیشه به من الهام داده ادامه دهم. او با آن سابقه طولانی و قدرتمندش با طیف وسیعی از سازمانهای جهانی کار میکند و به آنها کمک میکند تا استراتژیهای بازاریابی دیجیتالشان را برنامه ریزی و اجرا کنند. او قبلا رییس بخش استراتژی بازاریابی دیجیتال مایکروسافت بود، او سخنرانی برجسته و عضوی از انجمن مشاوران رسانهی اجتماعی امریکاست. او اینطور می گوید :
روزهایی که ما قادر بودیم که به صورت مرتب و شیکی کانالهای ارتباطی بازاریابی مان را به دسته های “دیجیتال” و “سنتی” تبدیل کنیم، گذشته است. امروزه تنها یک بخش برای بازاریابی وجود دارد و تمامی آن تا حد زیادی دیجیتال است. حتی تبلیغات در روزنامه، در قبال این تغییر ایمن نیستند. هرشخصی که در صنعت بازاریابی فعالیت می کند باید پذیرای کانالهای آنلاین باشد و روشهای مناسب و بهتری را پیدا کند تا بواسطهی آنها به مصرف کنندهها کمک کند تا محتوایی عالی، که حامی اهداف تجارت شما میباشد را پیدا، از آن لذت برده و به اشتراک بگذارند. این امر به معنی حرکت کردن به سمتی فراتر از روشهای تبلیغاتی قراردادی و“ spray and pray” ( این یک اصطلاح در دنیای بازاریابی است که در انتقاد از روشهای سنتی بازاریابی یعنی تبلیغ در رسانههای بزرگ نظیر مجلات و تلویزیون گفته میشود، یعنی پاشیدن ( اسپری کردن –spray ) پول برای تبلیغ در یک رسانه غیرقابل پذیرش و دعا کردن ( pray ) برای کسب نتایج ) و ایجاد تجربیات فوق العاده در رابطه با برند برای مشتریها در هر مرحله از چرخهی خرید است. هرچه نباشد، یک برند کمی بیشتر از مجموع تمام چیزهایی ست که افراد در رابطه با آن میگویند. پس وظیفهی بازاریابهای مدرن این است که مطمئن شوند گفتگوهایی که حول برندهای ما وجود دارد واقعی، مطلوب، و بسادگی، از طریق هر کانالی که مشتریهای ما برای بررسی انتخاب میکند، قابل مشاهده هستند. حجم گفتگوهای آنلاینی که به صورت مثبتی فروش برند شما را تحت تاثیر خود قرار میدهد، منبعی ست که باعث میشود بازگشت سرمایه گذاری شما از آنجا رخ دهد. زمان یک آغاز شجاعانه جدید فرا رسیده است، پس به دنیای دیجیتال خوش آمدید!
آلیستر فراست
صحبت استاد کاملا صحیح است و دقیقا دوره Spray and Pray تمام شده است. دنیا، دنیای روابط عمومی ها و بازاریابانی است که همه چیز را حساب می کنند. در مطلب بعدی سعی م یکنیم کمی در مورد تمرکز برند صحبت کنیم.
منابع : کتاب 8 rules for the Social Web نوشته Allister Frost انتشار 2014 – کتاب 28 Thoughts On Digital Revolution (2014) نوشته jonathan mac donald انتشار 2014 – فرهنگ واژگان برند – تهیه شده از اینتربرند – انتشارات سیته و تجربیات بسیار اندک من
10 پاسخ
کار تون عالیه 🙂
بسیار ممنون و سپاسگذارم
سلام. مممنون از مطالب خوبتون!
یه انتقادی داشتم به قالب سایتتون, من در زمان مطالعه مطالب حس خفگی و کبمود جا رو احساس میکنم شاید به خاطر مانیتور ۱۳ من باشه ولی بعید میدونم توی مانیتور های بزرگتری توفیقی حاصل بشه! رنگ سیاه ساید بار سمت چپ هم تمرکز چشم خواننده رو موقعه مطالعه بهم میزنه و دچار دو بینی و گیجی میشم!
البته این نظر شخصی منه ولی فکر میکنم اگر یکم تو قالبتون دست ببرید تجربه کاربری بهتری رو به مخاطب هاتون میده!
علی عزیز
انتقاد به جایی است حتما در اولین فرصت و برای عید سعی می کنیم نو نوار شویم.
سلام. با اجازه مطلبتون رو تو با اسم سایت شما و لینک به صفحه نخست سایت و همچنین لینک دیگری به همین صفحه سایت، با اندکی تغییرات و تلخیص می خوام استفاده کنم.
امیدوارم که اجازه بدهید. چون که اصل رعایت مرجع رو سعی کردم رعایت کنم. و همچنین نشر چنین مطالبی خود به خود باعث گسترش و توسعه فرهنگ رعایت اصول حقیقی برندینگ می شه. با تشکر.
محمد عزیز
شما محبت دارید و باعث افتخار من است
دوست عزیز سلام.ازمطالب بروزتان متشکرم.عزیز جان شما که اینقدر به این خوبی مطالب علمی مدیریتی را در سایت میگذارید حیف است که سایتتان ریسپانسیو نباشد وقابلیت استفاده تمامی مطالب سایت از طریق موبایل را ندارد.لطفا این مورد را رفع کنید .
آقای شیرازی عزیز
وب سایت در چه دستکاهی مکشل دارد. من مشکلی ندیدم در وب سایت….
سلام. ممنون از مطالب خوبتون. یه سوال داشتم. امکانش هست بفرمایید مدیر روابط عمومی ایرانخودرو بابت کیفیت پایین محصولات که سیاست کارخانه و خط تولید است چه استراتژی باید در پیش می گرفت؟
نکته بسیار پیچیده ای است. از بیرون سازمان زیاد نمیشود نظر داد. غیر کارشناسی میشه. باید داخل سازمان بود و سپس در این مورد اظهار نظر کرد.