تقریبا مطمئنم که اکثریت ما در اصول صنعت بازاریابی دیجیتال توافق داریم. استفاده تجاری از رسانه های اجتماعی امروزه بسیار مهم تر از سایر زمان ها شده است و ما هم در وب برندینگ همیشه بر آن تاکید کرده ایم . می دانید فایده شبکه های اجتماعی چیست؟
حضور آنلاین بیشتر، داشتن مخاطبهای متعدد، لینک ها و ترافیک بیشتر، مشهورتر شدن برند شما و غیره و بسیاری موارد دیگر. پس چرا شما در شبکه های اجتماعی حضور ندارید؟
در تجربیات من در ارائه کمپین های شبکه های اجتماعی به مشتریان می دانید بیشترین بازخورد چه بوده است؟
من موفقیتی در این شبکه ها نمی بینم. این پاسخ به نظر من از کمبود منابع علمی، بی تجربگی و دیدگاه های منفی ناشی می شود. اما بیشتر شکایت از این است که “این شبکه ها برای صنعت و تجارت ما مفید نیستند.”
معمولا فرض می شود تا زمانی که برندی بزرگ نداشته یا محصولتان به اندازه کافی جالب یا سرگرم کننده نباشد، هیچ کسی در شبکه های اجتماعی با شما تعامل نداشته و یا به شما جلب نمی شود. آیا این مسئله درست است؟
من پاسخ این سئوالات را می دانم . . .
در دید اول ممکن است بگویید که جملات بالا صحت دارد و از همه چیز گذشته، بسیاری از محصولات اصلا قابلا دیدن و ملموس نبوده، بعضی نیز نظرات منفی را بیشتر به خود جلب می کنند در حالی که بعضی دیگر واقعا خسته کننده هستند و هیچ کس از دستگاه های بزرگ ما خوشش نمی آید. برای شما با این طرز تفکر راحت تر است که اصلا تلاشی برای اجتماعی شدن نکرده و با گفتن “من می دونم نمی شه” تسلیم شوید.
علاوه بر اینکه جهت گیری منفی به اجتماعی شدن همیشه وجود دارد، اگر واقعا در این مسیر قدم گذاشته و شکست خورده اید، از یک نکته آگاه نبوده اید – نکتهای که شرط می بندم حداقل یکی از از رقبای شما از آن خبر دارد و برای پیشی افتادن از شما آن را بکار می گیرد.
با اینکه فکر نمی کنم بتوان نقش شبکه های اجتماعی را در تجارت منفی یا مثبت در نظر گرفت، اگر شما تاجری هستید که یک وب سایت دارد، با توجه به محتوای سایت حداقل باید کمی به اجتماعی شدن فکر کنید زیرا وبسایت ها و برند شما از پیش در فضای مجازی قرار گرفته اند و دیگران در حال اظهار نظر در مورد شما هستند.
حال شاید بگویید “خب اصلا فضای مجازی برای هیچ صنعتی خوب نیست”. اما باید با خودتان روراست باشید. چرا این جمله درست نیست؟ اگر شرکت می تواند وبسایت و محتوا داشته باشد آیا بهتر نیست که محتوای اجتماعی نیز برای خود بسازد؟ این مسئله برای من سوال شده است زیرا با انواع مشتریان با تجارت های متفاوت کار می کنم.
در این مقاله می خواهم در رابطه با دو دیدگاه منفی نسبت به رسانه های اجتماعی – محصولات “خسته کننده” و “نمی توانیم این صنعت را اجتماعی کنیم” بیشتر صحبت کنم.
ما در شبکه های اجتماعی شکست خواهیم خورد
همیشه برایم سوال بوده که چطور برندهایی با محصولات واقعا خسته کننده در رسانه های اجتماعی پیام های خود را به کرسی می نشانند و چرا ایرانی ها حتی تلاشی در این مورد نمی کنند؟ چرا هیچ شرکتی که ادعای بازاریابی در شبکه های اجتماعی را دارد مثل برند های خارجی و شبکه های اجتماعیشان کار نمی کند. چرا در ایران مبالغ بالای 100 میلیون تومان به فلان شرکت که مدعی بازاریابی در شبکه های اجتماعی است داده می شود ولی ایشان هیچ خروجیای ندارند؟ چرا من باید با دوستی صحبت کنم و به من بگوید که فلان شرکت معتبر ایرانی دارد برایشان لایک های هندی می خرد!
و چرا شرکت های خارجی در این مورد تا این حد از ما موفق ترند؟ نمونه بارز این نوع برند ها کلینکس است. بله کلینکس. من در فیس بوک و توییتر ایشان را دنبال می کنم. آنها محصولی را می فروشند که برای فین کردن است!
چطور این محصول می تواند در شبکه های اجتماعی اینقدر موفق باشد؟ چرا آقایان مدعی ایران (و خود من) نمی توانند کمپینی تا این حد موفق داشته باشند؟
دوست دارم به این صفحه موفق لینک داده و شما هم همه لایک کنید به افتخار موفقیت ایشان و فقط برای تبریک به شرکت پیمانکار بازاریابی شبکه های اجتماعی ایشان.
ایشان استاد هستند و نه کسانی که با استفاده از صفحات …….. با التماس به طرفداران خود برای برند دیگری لایک جمع می کنند. من با دیدن صفحات کلینکس هر روز چیزهای بسیاری یاد می گیرم و بیشتر به این نتیجه میرم که چیزی در این وادی نمی دانم.
بله این امکان دارد! صفحه فیس بوک آن ها را بررسی کنید. حدود چند صد هزار لایک برای محصولاتی که فقط برای “فین کردن” است. آقایان و خانم های بسیار محترمی، حدود چند صد هزار نفر می خواهند پیشنهادات و پست های شرکت دستمال کاغذی تولید کننده مواد مورد نیاز در “فین کردن” را در صفحه فیس بوک خود بینند. اگر یک شرکت دستمال کاغذی می تواند چنین کاری انجام دهد (و باور کنید کاری برنامه ریزی شده بوده است) پس باید از خود بپرسید که چطور محصولات یا خدمات شما نمی توانند این کار را انجام دهند؟
چطور در شبکه های اجتماعی موفق شویم؟
اول باید پست هایی منظم داشته باشیم. البته نباید پست های منظم زیاد باشند، مثلا یک پست در روز مناسب است. ترکیبی از پیشنهادات، مکالمات و مباحثات و مخصوصا تعامل با طرفداران را می توان در این پست ها جا داد. می توان در این پست ها نظرات طرفداران را پرسید و آنها را تحریک کرد تا بحث کنند. این کار باعث می شود مکالمات دو طرفه شده و مشتریان احساس کنند در شرکت سهم دارند ونظر ایشان برای شما مهم است.
همان طور که می دانید دستمال کاغذ شکل جالبی ندارد که بتواند افراد را به خود جلب کند. این مشکل چطور حل می شود؟ با استفاده از بسته بندی های عالی و نشان دادن خریداران در فروشگاه ها میتوان عکس هایی چشم گیر انداخت. اگر محصولی خسته کننده دارید سعی کنید از عکس های مرتبط استفاده کنید و نشان دهید مردم چطور آن را خریداری کرده و یا از آن استفاده می کنند.
مبارز بطلبید !
در دنیای غرب صحبت کردن در مورد مرگ مسئله بزرگی نیست. ( بر خلاف ایران ما) – حال بگذارید به مثالی مشابه توجه کنیم یعنی شرکت خدمات تدفین گرامر. من ایشان را در بین کیس استادی های یک شرکت بازاریابی در شبکه های اجتماعی پیدا کردم که برایم بسیار جالب بود. متاسفانه این مطلب و مطالعه من مربوط به گذشته است و لینکی از آن ذخیره نکرده ام.
اول توجه داشته باشید که پست های ترحیم زیادی وجود ندارند. پست های آنها معمولا آپدیت هایی منظم است که با خدمات آنها مناسب بوده و لینک های مرتبط یا جملات و موارد مورد بحث را توضیح می دهند. به عبارت دیگر آنها از نشان دادن محصولات خود به مخاطبان خودداری می کنند زیرا دیدن خدمات باعث ناراحتی و انزجار مخاطببین می شود. آنها از صفحه فیس بوک استفاده می کنند تا تعهد به شرکت خود را افزایش داده، نشان دهند که نسبت به مشتریان خود حساسیت دارند و در بعضی از موارد بحث هایی در رابطه با مرگ و سوگواری راه بیاندازند.
کلید این روش رعایت ریزه کاری و حساسیت است. به نظر می رسد این روش نیز تأثیر مناسبی داشته باشد: 5000 لایک که موفقیتی عالی برای تجارتی محلی و غیر قابل باور محسوب می شود ثمره این موضوع بوده است. این صفحه باعث شد احساس کنم که شرکت حرفه ای را دیدهام که می توان کاملا به آن اعتماد کرد. اگر من در خارج از ایران زندگی می کردم حتما مراسم تدفین آشنایان را به ایشان می سپاردم. 🙂
اجتماعی شدن یک فایده دیگر نیز برای این شرکت به همراه داشت – مردم در نظرات خود از برگزاری مراسم تدفین عالی بستگانشان صحبت می کنند. این مسئله باعث ارتقای شهرت و اعتماد پذیری می شود. در حالی که در فضای واقعی نمی توان فردای روز خاکسپاری به خانه مرحوم زنگ زد و از آنها خواست در مورد کار شما تعریف کنند.
در اینجا نکته، ارائهی راه های ارتباطی بیشتر به افرادی است که از فیس بوک استفاده می کنند و نه ایجاد تنها تعامل مستقیم با آنها.
سعی کنید ممکن است خوشتان بیاید
در آخر اگر تاجری هستید که هنوز رسانه اجتماعی را امتحان نکرده پیشنهاد میکنم حداقل برای تفریح هم که شده آن را امتحان کنید. خلاقانه فکر کنید، ایده های رقبای خود را بدزدید، و با مشتریان تعامل داشته باشید. با گفتن ” من می دونم که نمی شود” تسلیم نشوید. مطمئنا شبکه های اجتماعی برای تمام افراد مفید نیستند اما اگر برای دستمال کاغذی و خدمات ترحیم و کفن و دفن مفید بوده است، چرا شما امتحان نکنید؟
در هر تجارتی که باشید، من یک چیز را تضمین می کنم
“شما موفق می شوید اگر دقیق و با برنامه و با راهنمایی یک ستاد کار پیش روید” باید رقابت کنید. می خواهید از دیگران جلو باشید یا عقب بی افتید؟
مرحله بعدی، دور ریختن جهت گیری هایتان نسبت به شبکه های اجتماعی است. من مشتریانی را دیده ام که پروفایل فیس بوک شخصی نداشته و بنابراین فکر می کنند فیس بوک برای تجارت نیز خوب نیست. تنها چیزی که باید به آن فکر کنید، مشتریان و دیدگاه آنها نسبت به رسانه های اجتماعی است و نه خود شما. فیلیپ کاتر در کتاب اصول بازاریابی می گوید:
من به هیچ وجه کرم خاکی دوست ندارم ولی کرم را برای ماهیگیری سر قلاب می زنم و ماهی می گیرم.
و وقتی در رسانه های اجتماعی عضو می شوید، راهبردی مثبت بکار گیرید. داشتن صفحه در شبکه های اجتماعی کاری بیهوده نیست و وقت شما را هدر نمی دهد بلکه راهی آزاد برای توسعه تجارت شماست. تلاش کرده و مشتریان خود را بشناسید. اگر ذهنی آزاد داشته باشید، موفقیت های زیادی را می توانید در شبکه های اجتماعی بدست آورید.
شروع کنید.
5 پاسخ
سلام ,
مقاله ای بسیار جالب و انتقادی بود
از اینکه وقت گذاشتم و مقاله شمارو خوندم , بسیار خوشحالم .
امیدوارم باز هم شاهد چنین انتقادهایی از بازاریابی باشم
ممنون از شما
آقای محمد عزیز
شما محبت دارید. بعضی وقت ها باید یک نیشتر زد تا کسی راه بیافتد .:)
همه مقاله هاتون رو خوندم… مشابه این مطالب رو در سایت های ایرانی کمتر میبینیم… موفق باشید!
شما بسیار محبت دارید و مایه دلگرمی بود
سلام ..
مطالب عنوان شده نقطه ديد تازه اى رو به من داد ، شما دقيقا درست ميفرمائيد ! مطلب در مورد شركت كلينكس خيلى جالب بود .. به قول شما اينها برنامه ريزى شده ست و اين شركت ها كاملا آگاه از نوع بازدهى مطالب بر روى ذهن ناخواداگاه افراد از جهت روانشناختى استفاده ميكنند .