webbranding

تب استارت آپ ها !

متاسفانه این ماه مجله دیده بان فناوری بسیار دیر به دست من رسید. ولی به محض باز کردن بسته بندی چشمم به تیتر صفحه اول این مجله خورد: تبِ استارتاپ !

زود ورق زدم و به بخش مربوطه رفتم و شروع به خواندن کردم. پرونده بسیار ارزشمندی بود و سعی می کنم این موضوع را بازگو و با رعایت امانت نقاط کلیدی این مطلب را برای شما بازگو نمایم.

در ابتدای مطلب نویسندگان چنین شروع کرده اند :

 همه به دنبال ایده‌های نوآورانه! انواع و اقسام همایش‌ها، میزگردها، گردهمایی‌ها، جلسات و … از استارت‌آپ ویکند و استارت‌آپ ماشین و لین استارتاپ و استارتاپ گرایند گرفته تا چالش نوآورانه و جشنواره پل و همایش تجاری‌سازی ایده‌ها… واقعاً همه با چه هدفی به دنبال کارآفرینی و جذب ایده‌های نوآورانه هستند؟
آیا ظرفیت کارآفرینی در کشورمان تا به این حد بالاست؟ آیا این قبیل فعالیت‌ها اساساً با هدف توسعه کارآفرینی انجام می‌شوند یا همانند اغلب کشورهای درحال‌توسعه، تب‌وتابی هستند که می‌آیند و می‌روند و عده‌ای موج سوارانه بر احساسات جوانان مشغول کسب درآمد و ساختن نام‌های بزرگ و توخالی هستند؟ این پرونده پر چالش را با ما در این شماره ورق بزنید. شاید شما هم در پایان آن با ما همداستان شدید که نام “تب استارتاپ” برازنده آن است.

 

در ادامه نویسندگان استارتاپ ها را چنین تعریف کمی کنند:

 درواقع استارت‌آپ  به سبکی از شروع و راه‌اندازی کسب و کار گفته می‌شود و نه به خود کسب و کار. استارت‌آپ یک جمع، سازمان یا تیم موقتی است که سعی می‌کند جایگاه خود را در بازار بیابد و به یک شرکت با مدل درآمدی تثبیت ‌شده و قطعی تبدیل شود. استارت‌آپ یک شرکت، یک نوع خدمات یا وب‌سایت نیست، بلکه یک سبک از کارآفرینی و ایجاد است. بنابراین یک کسب و کار نمی‌تواند برای همیشه استارت‌آپ باقی بماند و زمانی که به رشد و شکوفایی برسد دیگر استارت‌آپ نخواهد بود. معمولاً یک شرکت نوپای موفق، قابلیت رشد بیشتری نسبت به یک شرکت جا افتاده دارد، یعنی می‌تواند با سرمایه‌ای کمتر، نیروی کار یا زمینه رشد بیشتری نسبت به شرکت‌های قدیمی داشته باشد. البته علیرغم عدم نیاز استارت‌آپ‌ها به سرمایه گذاری زیاد، تامین سرمایه اولیه یکی از چالش‌های اصلی آنها است. شرکت‌های نوپا گزینه‌های محدودی برای پیدا کردن سرمایه مورد نیاز خود دارند. شرکت‌ها یا افراد سرمایه‌گذار می‌توانند به شرکت‌های نوپا با تبادل پول نقد در برابر سهام کمک کنند تا فعالیت خود را شروع کنند. اما در عمل خیلی از شرکت‌های نوپا توسط بنیانگذارانشان سرمایه‌گذاری می‌شوند.

منبع : کسب و کار نرم افزار و پونیشا

تعریف مجله و نقل قول ها من را به خود جذب کرد. مطلبی که باعث شد به این مطلب ادامه دهم توضیح بسیار جالب ایشان درباره اکوسیستم های استارتاپی و سرمایه گذاری های بین الملیی در این مورد بود. نویسندگان می افزایند:

زیست بوم مناسب برای شکل گیری و بالندگی نوپاها، متشکل از مجموعه ای از عناصر و اضلاع است که بدون حضور آنها نمی توان به رشد و ارتقای وضعیت و موقعیت کشور در این حوزه امیدی داشت. چنین فضایی از پاره ای عناصر فرهنگی- رفتاری چون فرهنگ کارآفرینی و قدرت ریسک پذیری و میزان ترس از شکست تغذیه می کند و دست کم شش ضلع مختلف دارد:

  1. مراکز رشد و شتاب دهنده ها (Accelerators & incubators)
  2. مراکز و شبکه های سرمایه گذاری Investors
  3. رسانه ها Information brockers
  4. سمن ها (سازمان های مردم نهاد) NGO’s
  5. موسسات عمومی و دولتی مرتبط Public & Government Institute’s
  6. دانشگاه ها و مراکز آموزشی حرفه ای Universities

پس آن به شرح دقیقی از مراحل سرمایه گذاری می پردازند و انواع آن را چنین ترسیم می کنند :

  • پشتیبان اول: سرمایه گذاری مرحله کشت نوپاها (استارت آپ ها) در فاز نخست، به خودگردانی (Bootstrapping) متکی هستند. در این مرحله با استفاده از اندوخته های خود، یاری گرفتن از خانواده، قرض و خرده درآمدها، ایده خود را جلو می برند. اولین حامی استارت آپ ها، سرمایه گذاران مرحله کشت ایده، هستند. یک کارآفرین می تواند با یک جستجوی محلی یا اینترنتی، افراد مختلفی برای سرمایه گذاری پیدا کند. در این مرحله، سرمایه گذار طبق قوانین و فرمت های پذیرفته شده در بازار بخشی از سهام شرکت (کسب و کار نوپا) را خریداری می کند. شرکت، ارزش گذاری اولیه و سپس سرمایه جذب می شود. سرمایه seed به معنای دانه گذاری است. یعنی سرمایه گذار به کسب و کار کمک می کند تا به درآمد اولیه برسد یا اینکه برای سرمایه گذاری های بعدی آماده شود. پول seed می تواند شامل کمک دوستان و فامیل و افراد خیر یا سرمایه گذاران جمعی نیز بشود.
  • گردآوری جمعی سرمایه : این سایت ها و مجموعه ها به دو گونه اند؛ بعضی هدف فراهم کردن سرمایه گذاری افراد عادی در فرصت ها و زمینه های کسب و کار نوپا را دارند و برخی دیگر در پی کارآفرینی اجتماعی و مشارکت جمعی در تحقق بخشیدن به اهداف عام المنفعه می باشند، به همین علت ممکن است سرمایه گذاران آن، انتظاری از بازگشت سرمایه خود نداشته باشند.
  • پشتیبان دوم: سرمایه گذارفرشته : پس از اینکه سرمایه گذاری مرحله کشت ایده (Seed Funding) به نتیجه رسید و کسب و کار جان گرفت حال نوبت مرحله دوم سرمایه گذاری می رسد. در این مرحله فرشتگان سرمایه گذار (Angeles) وارد می شوند. میزان سرمایه گذاری آنها تا حدود 1 یا 2میلیون دلار را در 61000 شرکت نوپا سرمایه گذاری کرده اند. این میزان سرمایه گذاری توسط اشخاص حقیقی، نشان از اهمیت و عمق موضوع در فرهنگ کسب و کار آن کشور دارد. با این حال مدل سرمایه گذاری فرشته ها هنوز ایراداتی دارد که قوانین آمریکا در پی رفع و تسهیل آن است. آنها گاه کارآفرینان یا مدیرانی بازنشسته هستند. طبق آمار سال 2007 آمریکا، حدود285000 سرمایه گذار فرشته در کشور وجود داشته است. فرشته ها دارای انجمن ها، اتحادیه ها، دفاتر کاری گروهی و شخصی هستند. آنها گاهی افراد شناخته شده صنعتند که در جستجوی سرمایه گذاری روی شرکت های آینده دار هستند.
  • پشتیبان سوم: سرمایه گذاران ریسک پذیر : پس از آنکه سرمایه گذاری تا ییکی دو میلیون دلاری اشخاص فرشته به ثمر رسید، نوبت به ریسک پذیرها می رسد. تفاوت ریسک پذیر با فرشته این است که فرشته ها عموما دارای شبکه ای غیررسمی از سهام داران حقیقی هستند که به صورت شخصی و با علایق شخصی بر نوپاها (استارت آپ ها) سرمایه گذاری می کنند. اما ریسک پذیرها مانند فرشته ها، شخص نیستند بلکه شرکت های سرمایه گذاری ای هستند که به طور اختصاصی و حرفه ای بر روی استارت آپ ها و شرکت های نوپا سرمایه گذاری می کنند.
    شاید به همین علت باشد که به آنها Venture (با تلفظ ونچر) به مضمون «ریسک پذیر و ماجراجو» می گویند. ریسک پذیر به صورت ویژه و تمام وقت بر روی کسب و کارهایی که مراحل اولیه رشد خود را گذرانده اند سرمایه گذاری می کند. آنها دارای قوانین و قراردادهای پیچیده تر و پرعمق تر نسبت به فرشته ها هستند. ریسک پذیرها سرمایه بیشتر از یک میلیون دلار را تامین می کنند. شرکت سرمایه گذاری ریسک پذیر نه تنها برای کسب و کار پول بلکه مجموعه ای از امکانات مدیریتی و مشاوره ای فراهم می کند. امکاناتی از قبیل مشاوره استراتژی، بازاریابی، استخدام مدیران با تجربه، حسابداری و… که برای رشد کسب و کار لازم است را فراهم می کند.

پس از این آقای مسگر به کنکاشی پیرامون دلایل اقبال گسترده استارتاپ ها در ایران می پردازد و موضوع و علل آن را اینگونه می بیند:

 در کشور ما در سال‌های اخیر استارت‌آپ‌ها بسیار مورد توجه قرار گرفته‌اند. راه اندازی چند استارت‌آپ در استان‌های مختلف، انتشار مطالب متعدد پیرامون استارت‌آپ‌ها بخصوص در نشریات مدیریتی، کار آفرینی و حوزه فاوا، برگزاری کلاس‌ها و دوره‌های آموزش استارت‌آپ نمونه‌هایی از توجه ویژه به استارت‌آپ‌ها است. لذا هم‌اکنون توجه ویژه به استارت‌آپ‌ها در کشور ما به خوبی قابل مشاهده است. با مشاهده این همه توجه و بحث پیرامون استارت‌آپ ناخودآگاه این سوال در ذهن متبادر می‌شود که چرا در کشور ما استارت‌آپ‌ها مورد اقبال عمومی قرار گرفته‌اند؟ دلیل توجه بیش از حد به این پدیده در کشور ما چیست؟ آیا منطقی است که در یک کشور در حال توسعه به این میزان به استارت‌آپ‌ها توجه شود؟ به نظر می‌رسد اقبال ایجاد شده به استارت‌آپ‌ها چندان طبیعی و قابل قبول نیست. این میزان اقبال نه با شرایط و ساختار اقتصادی کشور ما همخوانی دارد و نه با تجربه کشورهای توسعه یافته. اما این اقبال قابل توجه  می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد. شناسایی این دلایل می‌تواند برای فعالان این حوزه، مدیران و کارآفرینان کاربردی و مفید باشد. در این یاداشت به اختصار به بررسی برخی دلایل مورد توجه قرار گرفتن استارت آپها در کشورمان می‌پردازیم.

سعید مسگری

او دلایل اقبال را شامل موارد زیر می بیند :

  • فرهنگ نامناسب اقتصادی
  • جوان بودن جامعه
  • دست نخورده بوده بودن بازار
  • سواد اغوا کننده
  • هزینه کم برای شروع
  • برداشت ناصحیح از استارتاپ

در ادامه این موضوع نیز گفت گوی جالبی نیز با آقای ناصرعلی سعات رئیس سازمان نظام صنفی رایانه قرار گرفته است که خالی از لطف نیست مقداری از آن را برای شما نقل قول کنم. این گفت و گو بسیار طولانی است و من سعی می کنم به چند پرسش و پاسخ جالب و چاش برانگیز در آن بپردازم.

سردبیر دیده بان فناوری پس از پاره ای از توضیحات آقای سعادت می پرسد:

– این روزها همه در کشور در تلاش‌اند که استارتاپ راه‌اندازی کنند، با سرمایه‌گذاری از استارتاپ حمایت کرده و یا کارآفرینی را توسعه دهند. آیا شما هم قبول دارید که این جریان بیشتر شبیه یک تب است تا یک جریان ساختارمند؟

آقای سعادت پاسخ دادند :

این‌طور هم می‌شود به آن نگاه کرد؛ یعنی این جریان یک واقعیتی است که می‌توان نام تب هم روی آن گذاشت اما این بخش، واقعیتی هم دارد یعنی توهم نیست و یک ذاتی وجود دارد که اکنون دچار تب شده است. اگر کمی از دور به قضیه نگاه کنیم شاید بهتر بتوانیم آن را بررسی کنیم.
من شخصاً کارم را این‌گونه شروع کردم که در سال 63 و پس از انقلاب فرهنگی که دانشگاه‌ها بازگشایی شدند به‌اتفاق چند دانشجو پیش از همه‌چیز به دنبال ثبت یک شرکت رفتیم. آن زمان کسی این کار را به اسم استارتاپ نمی‌شناخت. ما اهدافی داشتیم و دورهم گرد آمدیم تا به آن‌ها برسیم و این درواقع همان استارتاپ بود. سی سال پیش برای رسیدن به یک نوآوری و دسترسی و جستجوی یک منبع دانشی، کار دشواری پیش رو بود. به‌ویژه اینکه کشور را در شرایط جنگ هم قرار داشت. امروز اما در ایران طبق تجربه سی‌وچندساله من دسترسی به این منابع در زمان بسیار کوتاهی امکان‌پذیر است.
پس ما نمی‌توانیم مسائل امروز را با روش دیروز حل کنیم چه در آی‌تی و چه در هر حوزه دیگر. صورت‌مسئله هنوز همان است که بود یعنی چند نفر می‌خواهند یک کار جدید راه بیندازند که ما در کشورمان به آن‌ها می‌گوییم نوپا یا استارتاپ؛ البته به‌ن‍ظر من واژه نوپا چندان هم مناسب نیست چون این افراد شهامت شروع یک کار را دارند که قدری فراتر از نوپا بودن است.
بازار این کار اکنون به بلوغ بیشتر، تقاضای بالاتر و رقابت شدیدتری رسیده است. پس مسئله ما هنوز شروع تجارت است اما پارامترها خیلی تغییر کرده‌اند؛ بنابراین نوآوری بسیار سخت‌تر شده است. دلیل عمده آن‌هم وجود اینترنت است که دسترسی به منابع را آسان کرده و خیلی‌ها به همان ایده‌ای می‌اندیشند که شما هم در ذهن دارید. در شرایط امروز باید استارتاپ را به‌عنوان واقعیت بپذیریم و ببینیم که چگونه این مسئله روز دنیا را مدیریت کنیم.
سی سال پیش، ضوابط و شرایط حاکم، افراد یک گروه را ملزم به حضور در یک فضای مشترک می‌کرد تا بتوانند ضمن همکاری و برقراری ارتباط از امکانات سخت‌افزاری محدود و گرانی که در اختیاردارند در کنار هم استفاده کنند اما اکنون باوجود دسترسی آسان به رایانه، اینترنت، ایمیل و دیگر ابزار این کار آسان‌تر شده است.
از طرف دیگر تعداد جوانان ما نیز امروز افزایش پیداکرده است. ما آن زمان 30 میلیون جمعیت داشتیم و اکنون 30 میلیون جوان جویای کار. در ضمن آن زمان صنعت آی‌تی شکل نگرفته بود و خیلی‌ها آن را نمی‌شناختند و آینده‌ای برای یک تحصیل‌کرده رشته نرم‌افزار متصور نبودند. زمانی که من کار شروع کردم هنوز PC نبود و اواخر کار مین فریم بود؛ اما در حال حاضر رشته‌های آی‌تی و مرتبط با آن فارغ‌التحصیلان زیادی در کشور دارد.
پس همه این‌ها را گفتم تا نتیجه‌گیری کنم که طبیعی است که همه این جریانات و پارامترها در کنار یکدیگر تب هم ایجاد می‌کند. جوان امروزی در بستر تکنولوژی دسترسی آسانی به اخبار دنیا دارد. وقتی خبر می‌رسد که برفرض واتس آپ با 19 میلیارد دلار توسط فیس‌بوک خریداری‌شده این جوانی که هنوز تجزیه‌وتحلیل درستی از بازار کشور ندارد، تازه فارغ‌التحصیل شده و تجربه کافی کسب نکرده است شاید با خود فکر کند که او هم می‌تواند در حد خودش یک زاکربرگ باشد و این تب به سراغش می‌آید.

سردبیر دیده بان دوباره پرسش جالبی مطرح می کند: به نظر می‌رسد که این تب در کشورمان تبدیل به اصل ماجرای استارتاپ شده است؟ نظر شما چیست؟

اینجا کسانی که در این وادی هستند هدفشان همین تب‌سازی است. ما به که تاجری در زمینه استارتاپ سرمایه‌گذاری می‌کند احترام می‌گذاریم اما باور ما این است که خود او نیز در بستر دامن زدن به این تب اشتباهی در این تجارت خویش موفقیت کسب نخواهد کرد.
همه ما می‌دانیم پولی که در صنعت آی‌تی داریم از خود آی‌تی نیامده و از سرمایه‌گذاری در بخش‌های دیگر کسب‌شده است. در کشور ما سرمایه‌گذار با توجه شرایط اقتصادی موجود تلاش می‌کند تا بیش از 20 درصد سود بانکی را بسازد و درنتیجه یا پول خود را در بانک می‌گذارد و از سود 20 درصدی آن استفاده می‌کند یا در کاری سرمایه‌گذاری می‌کند که بیش از 20 درصد سوددهی داشته باشد. پس باید طرح تجاری به سرمایه‌گذار بدهیم که سودی بیش از این سودهای بانکی عایدش کند.
اینکه ما در کشور عده‌ای را قانع کردیم که سرمایه‌گذاری در این کار سوددهی دارد در جای خود حرکت مثبت و قابل‌تمجیدی است اما فقط حواسمان باشد که اگر معلوم شود که این یک وعده اشتباه بوده، ریسک بدی است که باعث می‌شود تا سال‌ها کسی به سراغ این استارتاپ‌ها نیاید و تغییر این ذهنیت بسیار دشوار خواهد بود. این اشتباه را من باید به‌عنوان مسئول نظام صنفی کشور جبران کنم و برای من ایجاد مشکل و دردسر خواهد کرد پس این حق را به خود می‌دهم که در این مورد انتظار داشته باشم چون با این کار نه‌فقط به خود بلکه به فناوری اطلاعات ضربه زده‌شده است.
از طرف دیگر شما به یک جوان وعده سوددهی بالا از کسب‌وکارش را می‌دهید. حالا یک جوان برای پیاده‌سازی ایده کپی شده یک طرح خارجی پیشنهاد یک میلیارد تومان را به ازای 20 درصد از سهام شرکت می‌شنود. اگر این جوان به آنچه به او وعده داده‌شده دست نیابد پس‌ازآن دیگر این حتی نمی‌تواند کارمند خوبی هم باشد و امید واهی که در وی ایجادشده به او آسیب می‌زند. پس فردی که او را به این اشتباه انداخته بابت آسیب زدن به سرمایه انسانی این کشور باید جواب‌گوی این مملکت باشد.
در تمام این صحبت‌ها روی سخن من همه افرادی هستند که وارد وادی تجارت استارتاپی می‌شوند تا در کنار تقدیر و تحسین آن‌ها از پای گذاشتن به این جریان، توجه آن‌ها را به این عواقب نیز جلب کنم تا دانسته و آگاهانه گام بردارند وگرنه قصد زیر سؤال بردن فرد خاصی را ندارم. تمام سرمایه‌گذاران حوزه آی‌تی در نظام صنفی رایانه‌ای کشور سهیم‌اند و در این صنعت ایفای نقش می‌کنند. پس باید بدانیم که این‌ها فقط در حد حرف نیست و واقعاً باید اقدامات جدی و هم‌فکری داشته باشیم تا سرمایه‌گذار صنعت آی‌تی تا به این خطرات توجه کند و سرمایه‌گذاران باید بدانند که اگر لطمه‌ای وارد شود نه‌فقط تجارت آن‌ها بلکه صنعت آی‌تی این مملکت هم به مخاطره می‌افتد.

سردبیر دیده بان نکته جالبی اشاره کرد: خطر دیگر این است که دولت هم خود را وارد این ماجرا کرده است. دولت از شرکت‌های دانش‌بنیان که به‌نوعی استارتاپی هستند حمایت می‌کند. این تصور اشتباه وجود دارد که شرکت‌های دانش‌بنیان ناجی اقتصاد کشور هستند. این نگاه در هیچ جای دنیا وجود ندارد. استارتاپ آمریکا حتی نیم درصد از کل اقتصاد این کشور را هم شامل نمی‌شود.

و آقای سعادت چنین پاسخ دادند:

این تصوری صد درصد اشتباه است. استارتاپ اکوسیستمی دارد که خاص خودش است. شرکت‌های موفق ما باید دارایی خود را وارد این چرخه‌ها کنند تا کار این استارتاپ‌ها هم پیش برود. دولت باید حمایت خود را پشت سر شرکت‌های بزرگ، متوسط و کوچکی بگذارد که اکنون با مشکلات ریزودرشت در حال فعالیت هستند و با حمایت از آن‌ها این فرصت را ایجاد کند تا این شرکت‌ها جریان استارتاپی را حمایت کنند.
دولت برای حمایت از استارتاپ‌ها باید صرفاً بخش خصوصی را به این استارتاپ‌ها پیوند دهد تا در یک فضای شفاف و سالم رقابتی که شکل می‌گیرد این شرکت‌های جوان به رشد و بالندگی برسند. در یک فضای آزاد و تعامل رقابتی شما خواهید دید که کدام شرکت بخش خصوصی در چه زمینه‌ای رشد بهتری داشته و اینکه کدام استارتاپ تحت حمایت کدام شرکت خصوصی موفقیت کسب کرده است.
جوانی که ببیند یک شرکت بخش خصوصی پس از سال‌ها تلاش و متکی‌به‌خود هنوز هم حمایت دولت را با خود ندارد به این نتیجه می‌رسد که دولت درنهایت برای او نیز کاری انجام نمی‌دهد پس بهتر است که به فکر خریدوفروش ارز بیفتد یا به راه‌اندازی یک کسب‌وکار کاذب و یا سرمایه‌گذاری در بانک و گرفتن بیمه بیکاری و این قبیل کارها روی بیاورد.
نظام صنفی رایانه‌ای کشور بیش از 11 هزار عضو دارد. ما پیشنهادهایی برای حضور بهتر و مفیدتر دولت در زمینه استارتاپ‌ها داریم. اگر دولت ما را به رسمیت می‌شناسد خوب است که این حرف‌های ما را نیز بشنود. دولت با اختصاص وام کم‌بهره و فرصت‌های دیگر می‌تواند این حمایت را عملی کرده و بحث مدیریت آن را به بخش خصوصی واگذار کند.
دولت با یک مدل‌سازی کارشناسانه در جایگاه خود قرار می‌گیرد و بخش خصوصی هم رونق می‌یابد. شرکت‌های بزرگ، بزرگ‌تر می‌شوند، کوچک‌ترها به رشد می‌رسند و جوانان نیز آینده پیش روی خود را روشن خواهند دید.
دولت به‌عنوان متولی باید حامی تمامی بخش‌ها اعم از نوپا و قدیمی باشد و در چنین فضایی که حتی برای شرکت‌های بزرگ خود ارزش قائل نیستیم درواقع این‌طور به نظر می‌رسد که با حمایت از استارتاپ می‌خواهیم بگوییم که شما هم بیایید بزرگ شوید تا به شما هم توجه نکنیم!
از طرفی دولت، مشغله‌ها و وظایف زیادی دارد که باعث می‌شود از مسائل روز دنیا در این زمینه جا بماند و بهتر است که کارهای فرعی خود را واگذار کند. مثلاً درخواست‌های وامی که به وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات می‌رسد اگر رسماً به نظام صنفی سپرده شود در قالب کمیسیون‌های تخصصی مختلفی که در این نظام فعال هستند با چابکی بیشتر ضمن صرف زمان و هزینه کمتر، بررسی کارشناسی شده و تخصیص‌ها صورت می‌گیرد.
ما رسماً اعلام می‌کنیم که آماده‌ایم تا در نظام صنفی هزینه اجرایی این کار را در این نهاد مردمی بپذیریم چون کسانی که این وام‌ها را می‌خواهند متعلق به همین نظام صنفی هستند و این وام‌ها همان موتور محرکه بخش‌هایی هستند که در صنعت شکل‌گرفته‌اند و با تزریق سرمایه راه می‌افتند و به بقیه هم کمک می‌کنند.
نظام صنفی جایی است که می‌تواند زنجیره استارتاپ آی‌تی را در کشور هدایت کند چون همه اعضای آن در همین مجموعه عضوند و این نظام می‌تواند درباره تزریق سرمایه در جای درست و مناسب آن اظهارنظر کند.

این مصاحبه برای من بسیار جالب بود!

آقای دکتر صالحی سردبیر این نشریه مطلب جالبی در سرمقاله داشت که جا داشت به عنوان حسن ختام این مورد برای شما درج کنم. آقا صالحی در سرمقاله همه چیز را جمع بندی کرده بودند و اینچنین می گویند:

 آمار حضور ایرانی‌ها در وایبر فوق تصور ماست… حضور ایرانی‌ها در تلگرام را با این حجم پیش‌بینی نمی‌کردیم… تعداد ایرانی‌ها در فیس‌بوک همواره در رده‌های بالا قرار دارد… حمله به صفحه شخصی لیونل مسی توسط ایرانی‌ها پس از دریافت گل از آرژانتین در جام جهانی … و حتی در سال‌های دورتر… ایرانی‌ها پرجمعیت‌ترین ملت در شبکه اجتماعی اورکات (نیای قدیمی شبکه‌های اجتماعی).
چه چیزی باعث بروز این رفتار تب‌زده می‌شود؟ حالا این‌ها که سرگرمی است، ما همین رفتار را با پدیده‌های کسب‌وکاری هم داریم. یک‌باره هجوم سرمایه‌گذاران در راه‌اندازی کارخانه‌های ماکارونی، پفک، موتورسیکلت و …، توسعه بهمن‌وار خدمات کارت در بانک‌ها و رسیدن به حدنصاب شگفت‌انگیز چهارده کارت برای هر خانواده ایرانی و حالا جماعتی ذوق‌زده به دنبال راه‌اندازی انواع استارتاپ از نوع ناب و غیرناب.
چرا همواره در مواجهه با پدیده‌های نوین، چنین شتاب‌زده و تب‌زده در پی به دست آوردن حداکثری همه‌چیز در زمان حداقلی هستیم؟ چرا جمعیت انبوهی از جوانان تلاش می‌کنند با پرداخت مبالغی اندک (مثلاً 200 هزار تومان) و در مدت‌زمانی کوتاه (مثلاً 50 ساعت) خودشان را به قله‌های کارآفرینی برسانند و در رویای زاکربرگ شدن و رفتن به بورس آمریکا، روز را به شب می‌رسانند؟
چرا جوانانی که هنوز الفبای کسب‌وکار را به‌خوبی نیاموخته‌اند، و بدتر از آن خود را مستغنی از آموختن می‌دانند (چه به‌صورت آکادمیک و چه غیر آن) در قامت کارآفرینانی رؤیایی فرو می‌روند و همان‌ها، چند ماه بعد با پوشیدن ردای مربی و مشاور کسب‌وکار (شما بخوانید منتور) به جوانانی از جنس خودشان مشاوره راه‌اندازی کسب‌وکار می‌دهند؟!
چگونه است که این کسب‌وکار حسرت فروشی یعنی راه انداختن کسب‌وکار چندمیلیاردی با هدف تبدیل‌شدن به واتس‌آپ و فیس‌بوک و گوگل، این‌چنین در کشورمان گل کرده و حتی دولتی‌ها را هم به صرافت پیوستن به این موج انداخته است؟
محمدعلی کاتوزیان، در کتاب “ایران، جامعه کوتاه‌مدت” این‌ها را از نشانه‌های توسعه‌نیافتگی می‌داند. وی در توضیح می‌گوید: نکته اصلی همان کوتاه‌مدت بودن است. یعنی جامعه‌ای که در آن چشم‌انداز بلندمدتی چه در زندگی کلان و چه در زندگی خرد وجود ندارد. یعنی اینکه هم در چشم‌انداز جامعه کوتاه‌مدت است و هم در زندگی فردی … این مسئله عدم استمرار در جامعه را نشان می‌دهد که جامعه را کوتاه‌مدت می‌کند و همه مناسبات فردی و اجتماعی بر اساس کوتاه‌مدت بودن جامعه طرح‌ریزی می‌شود. مثلاً فرض کنید که انباشت بلندمدت سرمایه در ایران هرگز وجود نداشته است. برای اینکه انباشت بلندمدت سرمایه به یک ‌چشم‌انداز بلندمدت سرمایه نیاز دارد. بدین معنا که آن کسی که می‌خواهد سرمایه را انباشت کند باید اطمینان داشته باشد که دو سال دیگر اموالش همچنان مال خودش است.
وی ادامه می‌دهد که این جامعه را می‌توان کلنگی نامید و نتیجه مستقیم این عدم انباشتگی فرهنگی یا اقتصادی و یا این عدم تداوم در جامعه ایران همان عدم توسعه است.
توسعه نه تنها به اکتساب و نوآوری، بلکه به‌خصوص به انباشت و نگهداری نیز نیاز دارد خواه ثروت باشد یا حق امتیاز یا دانش و علم.

علیرضا صالحی

 

دیده بان فناوری نگاه جالبی به این استارتاپ پروری و این تب 40 درجه امروز ما داشت و پیشنهاد می کنم اصل مقالات را در خود مجله دیده بان فناوری مطالعه کنید و امیدوارم آقای دکتر صالحی در شماره های بعدی نیز این روند رو به رشد را ادامه دهند و راهکارهایی نیز برای پیشبرد روحیه کارآفرینی و راهکار های صحیح را ارائه نمایند.

داغ ترین مقالات
دیدگاهها

5 پاسخ

  1. از شما خیلی ممنونم. مطلب مفیدی بود.
    یکی از بزرگترین علل اقبال عمومی به استارت آپ ها تصور “ره 100 ساله را یک شبه رفتن” است که ریشه در فرهنگ سازی ما دارد. جامعه ای که بخت و اقبال و جایزه و قرعه کشی و تجارت ارز و سکه سهم بزرگی در زندگی ایشان دارد همواره به دنبال میانبرهای موفقیت است غافل از اینکه “نابرده رنج گنج میسر نمی شود…”.

    1. خیلی خوشحالم که پیام اصلی این ویژه نامه دریافت شده است. اینکه همه به دنبال رفتن یک شبه راه صدساله هستند، اشاره بسیار درستی است. اما غم انگیزتر همان است که منتور باید سرد و گرم چشیده کسب و کار باشد، حال آنکه اینجا منتوریسم به کسب و کار جوانان جویای نام تبدیل شده است.

  2. به نظر من هنوز بازار استارتاپ بسیار جوان و دست نخورده است و هنوز تا اشباع شدن فاصله زیادی دارد. شکست ها و موفقیت های زیادی توی این راه وجود داره.
    اما موضوع جالبی که به آن اشاره شد، اینه که هرکس که استارتاپی را راه اندازی میکند، خواه شکست خورده باشد و خواه پیروز شده باشد، به هیچ عنوان یک مربی استارتاپ نمیتواند باشد. چون فقط گوشه کوچکی از دنیای استارتاپ را تجربه کرده و یک شخص با تجربه محسوب نمیشود. من به شخصه چندین بار در استارتاپ های مختلف مربیان تازه کاری رو دیده ام که راهنمایی ها و توضیحات کاملا اشتباهی در مورد بازار ارائه میکنند که واقعا جای تاسف داره.

  3. سلام.احساس میکنم جنابعالی اطلاعاتی کاملی در این حوزه ندارید. هنوز خیلی نیاز به مطالعه و کسب اطلاعات از شرکت های دانش بنیان دارید.
    اطلاعات در مورد GDP هم صحیح نیست.

    موفق باشید

    1. علی عزیز در صورتی که ایمیل صحیح می گذاشتید حتما پاسخ شما را می دادم ولی متاسفانه ایمیل صحیح و اطلاعات تماس صحیحی ندارید. 🙂 موفق باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گــذاری